دعوت از کلیه ی دبیران محترم دوره ی راهنمایی تحصیلی در رشته علوم

دعوت از کلیه ی دبیران محترم دوره ی راهنمایی

 

 تحصیلی در رشته  علوم تجربی و جغرافیا جهت

 

شرکت در جشنواره روش های فعال نوین

 

یاددهی  یادگیری 

 

با رویکرد بکار گیری فناوری اطلاعات و ارتباطات

 

ادامه مطلب ...

جلسه مدیران

از: مدیریت آموزش و پرورش ناحیه یک  قزوین

به :  کلیه مدارس راهنمایی       

موضوع:   جلسه مدیران    

سلام علیکم

 احتراما باستحضار میرساند جلسه مدیران مدارس راهنمایی طبق جدول زمانبندی ذیل تشکیل می گردد . شایسته است مدیران محترم راس ساعت در جلسه حضور بهم رسانند .

موضوعات جاسه :  مشاوره  -  اجرای برنامه ها تجارب دبیران-امور جاری پرسش وپاسخ

 زمان جلسه :  روز سه شنبه 13/12/87  ساعت 30/8 الی 30/11                        

مکان جلسه : مرکز گروههای آموزشی ناحیه یک  (خیابان نواب شمالی جنب پمپ بنزین پارس)

 

دریافت کتابهای پرتو دانش

باطلاع مدیران محترم مدارس راهنمایی می رساند کتابهای پرتو دانش رشته های ( علوم ،عربی و زبان انگلیسی) بطور رایگان آماده توزیع می باشد .  مقتضی است مدیران محترم در اسرع وقت نسبت به تحویل آنها اقدام نمایند . ضمنا در صورت در خواست دانش آموزان با20% تخفیف کتاب در اختیار آنان گذاشته می شود .

تقدیم به کریم ترین ارباب دو عالم


  در این شبها که   به اسمان  مینگریم گویی بغضی کهنه در گلوی مهتاب تو را فریاد میزند  تویی  که در وانفسای  این دنیا از همه غریبتر بوده ای. تویی که با سکوتت عشق  را به اتش کشیدی وخاک را تا به ابد با غربت اغشته نمودی . در تنهاییت خدای را به دیدگان نمناکمان به تماشا کشاندی.و در یادمان  اینگونه نگاشتی :
هر که عاشقتر، دلش آشفته تر
 
چه فقیرانه نگاهم به جاده دوخته شده است که مبادا روز ی از مقابل دیدگانم بگذری و من از دیدارت جا بمانم .
 .شب را به امید رویایت میگذرانم و روز را به امید شنیدن صدایت .چه حقیقت تلخ و شیرینی است .چه ظلمت و روشنایی وجودم را تسخیر نموده است
اگرمعبود تنهایی بر نمیگزید بی شک تو را معبود دل خویش میدانستم و از قربانی  چشم و دل در راهت دریغ نمیکردم
دوست دارم  آنی شوم که  خریدارم شوی که حتی اگر روزی قدمهایم به چمن جنت رسید باز هم غلام روسیاه تو باشم
دلم سر سپرده ات شد .تقصیر من نیست که این چنین عاشقانه فریادت میزنم که باید دامن خدای را بگیری که چرا شیدایی را در چشمان تو خلاصه نمود
برای تمام تنهایی حریم پاکت دلم میسوزد . هر گاه که تن سپردم به گوش دادن تمام زمزمه های دل خسته ام ،نامی به جز حسن بن علی نشنیدم .نامی که هرگز نتوانستم نامی در کنار ان بگنجانم .
بی گمان که خاک تن من جز با غبار بقیع اغشته نشده و دربدو تولدم بی شک به جای اذان، روضه  تو را در گوشم خوانده اند که اینگونه خود را شیدای تو میبینم  .
مرا چه باکی است از اتش دوزخ که چون در میان هاله های ان مرا رها کردند باز من دامن کریم تو را رها نخواهم کرد .هنگامی که برای گرفتن دستان گنهکارم قدمهایت را برداری اتش چه شرمگین خواهد شد از زبانه کشیدن، و ابراهیم بیاید و ببیند که کدامین گلستان زیباتر است؟.
زندگی چیزی جز عشق تو را به من نشان نداد و دل بهانه ای جز دیدارت در همه عمر نگرفت
بگذار که با دیدنت دلم برای همیشه خراب شود. مرا به آبادی دل چه سود و چه نیاز؟ که در این دنیا هر دلی خراباتی شد گویا ابدی جاویدان شد.
من اسارت دلم را به هیچ آزادی نفروشم که زندانبانی چون حسن بن علی جرعه ای جز می به من ارزانی نمیدارد

یک روز وهزار سال ....


د 

وروزمانده به پایان جهان تازه فهمید که هیچ زندگی نکرده است ....تقویمش پر شده بود وتنها دوروز  تنها دوروز خط نخورده باقی بود. پریشان شد آشفته وعصبانی نزد خدا رفت تاروزهای بیشتری ازخدابگیرد.دادزد وبد وبیراه گفت خداسکوت کرد.جیغ کشیدوجار وجنجال به راه انداخت خداسکوت کرد.آسمان وزمین را به هم ریخت خدا سکوت کرد. به پروپای فرشتگان وانسان پیچیدخدا سکوت کرد .کفرگفت وسجاده دورانداخت بازهم خدا سکوت کرد........دلش گرفت وگریست ...به سجده افتاد.....وخدااین بار سکوتش را شکست وگفت :عزیزم اما یک روز دیگرهم رفت وتوتمام روز را به بدوبیراه وجاروجنجال ازدست دادی بیا ولااقل این یک روز را زندگی کن .......

ادامه مطلب ...